حرفای دلم
تاريخ : چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, | 19:0 | نويسنده : solmaz

خیلی از خودم سوال دارم...خیلی زیاد....اما حیف که نمیتونم به یکیشون هم جواب بدم...نمیدونم این وسط کی کیو هالو گیر آورده؟!اصلا نمیدونم هالوای هست یا این همش تخیلات..!آدم همیشه درحال قانع کردن خودشه !گاهی اوقات این قناعت باعث ضرر میشه گاهی اوقات هم نه..کاشکی یکی بود و جواب سوالایی که همیشه ذهنت و مشغول میکنن وبده...مهم نیست اون شخص کی باشه،مهم اینکه فقط یکی باشه و بهت جواب بده..همین..!حرفای دل خیلی زیاده..اما همیشه توی جمله بندیش می مونم که چطور بخوام بیانش کنم..!دیواره های دنیا هر روز داره به روم بلند تر و بلندتر میشه...آسمون برام کوچیک شده..حتی توی شب ستاره هارو نیمتونم ببینم..دوست دارم فقط برای یه لحظه به افق برم.. حیف کی نمیتونم..حتی نردبانی هم نیست که من بخوام به کمک اون برم بالا ...دوست دارم برم بالا یه نفس عمیق بکشم...حتی اگرم شده برای1ثانیه..بعدش بر میگردم به جایگاه اصلی خودم..آدم همیشه با امیده وجود خاطره های شیرنش زندست..وگرنه اگه اینم نداشت،دلش مثل یه بادکنک میترکید...آدما همیشه درحال حسرت خوردن اینن که کاشکی من جای کسی بودم..اما من هیچ وقت حسرت همچین چیزو نخوردم!من همیشه حسرت اینو داشتم که کاشکی جای خودم بودم...!کاشکی!آدما هر روز یه شکلن..هر روز یه رنگن...هر روز یه جان...هر روز متنوع تر و متنوع تر میشن....اما من همیشه خارج از اینجور آدما بودم...همیشه فرقم و حس کردم...من همیشه ی جا ثابت بودم وتوی یه نقطه قرار گرفته بودم!....نمیگم اینطوری هم خوبه..ولی متنوع بودن زیادی هم خوب نیست...بعضی از آدما هستن که راست و به زبونشون و نمیارن،همیشه در حال دروغ گفتن..اما بزار ی چیزی بشون بگم!که امثال آدمایی مثل شما هیچ وقت به جایی نمیرسن..و موفق نمیشن...و یه روزی از این روزا این دروغ هایی که با خودتون حمل میکنید و هر جا می برید فاش میشن..آخه چی موندنی بود که بخواد دروغای آدمای چرکی مثل شما بمونه..آخرش چوبش و میخوردید..ب قول معروف چوب و خدا صدا نداره...ولی کو گوش شنوا....کلا ادما 2دستن..خوب،بد..!ن خوباش زیادترن و نه بداش...همه چیز یکسان...آدم های خوب هم هست که با یه نگاه اونارو میشه شناخت...البته توی این دنیای ما آدم حتی به چشمای خودشم اعتماد نداره..ولی این جا دیگه بستگی به خوده شخص داره ک آیا آدم شناس هست یا نه.؟بعضی از آدم ها هم هستن همیشه درحال بازی کردن با احساسات دیگرانن...و احساسات مردم و مثل یه توپ بازی میبینن و اونو به هرجایی پرت می کنن...بعضیا هم هستن که آدما رو مثل یه لباس نو میدونن اوایل اونو زیاد می پوشن بعدها که کهنه شد اونو دور میندازن حتی بش نگاه هم نمیکنن...کلا آدما یه وقتایی دیگه خیلی هاد میشن..مثل یه چرخ وفلکن که24ساعته درحال چرخیدنن..ونمیدونن میخوان به کجا برسن...سری از آدما هستن که همیشه موقع حرف زدن با طرف مقابشون مهم نیست که طرف ناراخت بشه یان!کاشکی منم همچین خصلتی و داشتم حرفم و رک و پوسکنده میزدم،بدون اینکه حس کنم طرفم ناراحت میشه یا ن..بعضیا هم که همیشه رنگ عوض میکنن هر روز یه رنگی برای خودشون انتخاب میکنن و نمیدونی کدوم روی اصلیشونه..البته باید دیگه شناخت اینا چطور آدمی باشن..ولی دوست دارم بگم شمایی که سرتاپون دروغ ..موقع دروغ گفتناتون فک نکنید ما خام هستیم یا هیچی نمی بینیم و نمیدونیم.خودمون ختم روزگاریم....چیزیو به روت نمیاریم..تنها دلیلشم اینه که نمیخوایم جلومون شرمنده بشید همید...ما دور تادور هم هواتون و داریم....ای خدایا چی بگم از چی بگم از کجا بگم...؟!این بود دنیامون..درواقع زندگی ما آدما شبیه ی جاده می مونه..که از یه جایی شروع میشه !و به یه جایی به اتمام میرسه!....این بود حرفای دل من..مر30 از اینکه گوش دادید



نظرات شما عزیزان:

salman
ساعت2:53---9 آبان 1393
قشنگ بود اما خیلی درد توش داش

ابراهیم حسینی
ساعت21:44---30 مهر 1393
سلام وب زیبایی داری
مطالبتون هم عالیه


صادق
ساعت0:05---25 مهر 1393
هردویمان موقع خواب خیانت کردیم...من با گریه ، او بادیگری..!!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
قالب وبلاگ